Article 9
صادق هدایت در کتاب بوف کور خود می نویسد : سی و هفت درد و عیب اساسی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد...! در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورند و می زدایند،این درد ها را نه می...
View ArticleArticle 8
در ژاپن بارها اتفاقی بسیار مهیب و مصیبتی وحشتناک رخ می دهد و میلیاردها دلار خسارت و هزاران نفر کشته و زخمی ... می شوند؛ اما واکنش و رفتار عمومی به این فاجعه در جامعه ژاپن بسیار درس آموز و در واقع یک...
View ArticleArticle 7
مهربان باشمردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند، ولی آن ها را ببخش.اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش.اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت،...
View ArticleArticle 6
آدرسی را گم کرده ام !! و در هر کوی و از هر رهگذر نشانی را پرس و جو میکنم ، بی جوابم میگذارد .. کسی نمی داند کجاست ؟؟ !! آدرس جایی را گم کرده ام که در آن حرفهای پوسیده نباشد .. که در آن سنت و رسم و...
View ArticleArticle 5
دست روزگار هلت میده ... ولی قرار نیست تو بیفتی ... اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی اوج میگیری ... به همین سادگی ...
View ArticleArticle 4
" روباه گفت : سلام شازده کوچولو به او تکلیــف کرد که بیـا با من بازی کن روباه گفت : من نمـی تونم با تو بازی کنم ، مرا اهلــی نکرده اند ! شازده کوچولو گفت : اهلی کردن یعنــی چه؟ روباه گفت : اهلی کردن...
View ArticleArticle 3
تا به حال شده خودتان را گم کنید میان این همه مترسک چوبی که فکرمیکردید انسان اند؟؟؟
View ArticleArticle 2
چهار نفر به نامهای «همه»، «كسی»، «هركسی» و «هیچ كس» بودند. یك كار مهم بایستی انجام میشد و از «همه» خواسته شد تا آن را انجام دهد. «همه» مطمئن بود كه «كسی» آن را انجام خواهد داد. «هر كسی» می توانست...
View ArticleArticle 1
من نمیدانم وهمین درد مراسخت می آزارد که چرا انسان، این دانا این پیغمبر درتکاپوهایش: چیزی از معجزه آن سوتر ره نبردست به اعجاز محبت، چه دلیلی داد؟ چه دلیلی دارد که هنوز مهربانی را نشناخته است؟ ونمی...
View ArticleArticle 0
کجای این دایره بزرگ نقطه شدی؟ کجای این نقطه بزرگ دایره شدی؟ کجای عالم ایستادی؟شایدم نشستی... من؟! اینجایم ،همینجا که حتی دایره هم میتواند شکسته باشد.فکرش رابکن دایره ای که بشکند چه شکلی است؟ شاید...
View ArticleArticle 0
مدرسه ما .... سالها پیش معلم های با لباسهای بی روح و بی رنگ . و گاه گاه با سواد و بی سواد. تخته سیاهی که همیشه نوشته های روز قبل روی اون پیدا بود. تخته پاک کن که همیشه روی زمین بود. تکه ای چوب که...
View ArticleArticle 0
برای تو می نویسم پاییز برگ ریز .کدام را باور کنم عریانی هزارساله آن تن سرمازده که آسمان را به هم گریه می دارد یا شکوه این خلعت این جادو را !؟ تو کدامی ؟سرخی گس خورشید در غروب های دلتنگ یا ملسی ناب...
View ArticleArticle 0
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند...
View ArticleArticle 3
من : من میخوام برگردم به کودکینازی : نمی شه ! کفش برگشت برامون کوچیکهمن : پا برهنه نمی شه برگردم ؟نازی : پل برگشت توان وزن ما رو نداره ، برگشتن ممکن نیستمن : برای گذشتن از ناممکن کیُ باید...
View ArticleArticle 2
مترسک عروسک زشتیست که از مزرعه مراقبت میکندو آدمی مترسک زیباییست که جهان را می ترساند
View ArticleArticle 1
از مترسکي سوال کردم: آيا از ماندن در اين مزرعه بيزار نشده اي؟ پاسخم داد و گفت:در ترساندن ديگران لذتي بياد مانديست پس من از کار خود راضي هستم و هرگز از ان بيزار نمي شوماندکي انديشيدم و سپس گفتم: راست...
View ArticleArticle 0
جاذبه سیب ، آدم را به زمین زد و جاذبه زمین ، سیب را .فرقی نمیکند؛سقوط ، سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست
View ArticleArticle 8
در باغ دیوانه خانه ای قدم می زدم که جوانی را سرگرم خواندن کتاب فلسفه ای دیدم. منش و سلامت رفتارش- با بیماران دیگر تناسبی نداشت.کنارش نشستم و پرسیدم:"اینجا چه می کنی ؟"با تعجب نگاهم کرد. اما دید که من...
View ArticleArticle 7
امشب غمگینم و با خودم فکر میکنم :غم نیز مانند شادی پاره ای از زندگی است و اگر "احترام "ببیند ،به جای خود مینشیند و به وقت هم میرود ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی باری چو می روی به خدا می سپارمت
View Article
More Pages to Explore .....